بوسه و سیلی !!!!!

 بوسه و سیلی

 

ژنرال و ستوان جوان زیردستش سوار قطار شدند. تنها صندلی های خالی در کوپه، روبروی خانمی جوان و زیبا و مادربزرگش بود. ژنرال و ستوان روبروی آن خانمها نشستند.

قطار راه افتاد و وارد تونلی شد. حدود ده ثانیه تاریکی محض بود. در آن لحظات سکوت، کسانی که در کوپه بودند 2 چیز شنیدند: صدای بوسه و سیلی. هریک از افرادی که در کوپه بودند از اتفاقی که افتاده بود تعبیر خودش را داشت
خانم جوان در دل گفت: از اینکه ستوان مرا بوسید خوشحال شدم اما از اینکه مادربزرگم او را کتک زد خیلی خجالت کشیدم
مادربزرگ به خود گفت: از اینکه آن جوانک نوه ام را بوسید کفرم درامد اما افتخار میکنم که نوه ام جرات تلافی کردن داشت
ژنرال آنجا نشسته بود و فکر کرد ستوان جسارت زیادی نشان داد که آن دختر را بوسید اما چرا اشتباهی من سیلی خوردم
ستوان تنها کسی بود که میدانست واقعا چه اتفاقی افتاده است. در آن لحظات تاریکی او فرصت را غنیمت شمرده که دختر زیبا را ببوسد و به زنرال سیلی بزند .

نتیجه: زندگی کوپه قطاری است و ما انسانها مسافران آن. هرکدام از ما آنچه را می بینم و می شنویم بر اساس پیش فرضها و حدسیات و معتقدات خود ارزیابی و معنی می کنیم. غافل از اینکه ممکن است برداشت ما از واقعیت منطبق بر آن نباشد.
ما میگوییم حقیقت را دوست داریم اما اغلب چیزهایی را که دوست داریم، حقیقت می نامیم

نظرات 14 + ارسال نظر
سمیه 1391/01/20 ساعت 15:56

سلام سودی جان مطلبت قشنگ بود وبه نظر من هم همینه انسان ها در زندگی هیچ وقت نباید در مورد چیزی که مطمئن نیستند قضاوت بکنند

سلام سمیه جون خواهش میکنم
حق با تو چه خوبه که انسانها واقع بین تر باشند و در مورد مسائل اون جور که هست قضاوت کنند نه اون جور که دوست دارند هر چند بهتره که قضاوت نکنیم.....

سلام سودی جون خیلی قشنگ و اموزنده بود مرسی

ممنون که نظر دادی و خوشحالم که آموزنده بود

سرو 1391/01/20 ساعت 18:41

سلام سودی جون... جالب بود مطلبت. مرسی!!

سلام عزیز خواهش میکنم.
ممنونم که سر زدی

سلام،داستان خوبی بود.
مرسی

با سلام
ممنون که نظر دادید.امیدوارم مفید واقع شده باشد.

سمانه 1391/01/20 ساعت 23:40

سلام سودی جون مطلبت خیلی موثر وجالب بود ممنون

سلام عزیزم ممنونم

آلاله 1391/01/23 ساعت 08:53

خیلی جالب بود!عین واقعیته که هر کسی از یه اتفاقی یه بردداشتی میکنه.جالبتر اونه که این این برداشت رو به همه منتقل میکنه چه درست باشه چه نباشه!

حق با شماست که هر کس صرفا برداشت شخصی خودش رو از موضوع می کنه و زیاد هم به واقعی بودنش فکر نمی کنه.
متاسفانه اغلب ما ادم ها می بینیم و تعریف میکنیم بدون اینکه از قبلش خوب به موضوع فکر کنیم امیدوارم که آمار اینجور افراد روز به روز کم تر بشه دوست من

آلاله 1391/01/23 ساعت 19:34

چه حقیقت تلخی!
ما آدما از هر اتفاقی برداشت شخصی خودمون رو داریم.باید سعی کنیم این برداشت خوشبینانه باشه چون بدبین بودن اول از همه خودمونو آزار میده.(از کل داستانت این برداشتم بود!)

ممنونم که نظر دادی
درسته که باید برداشت شخصی داشته باشیم ولی به قول خودت واقع بینانه و خوش بینانه با هم باشه بهتره

مهسا آل طه 1391/02/12 ساعت 12:00

سلام خیلی جالب بود.
ممنون

سلام
ممنونم نظر لطف شماست
خوشحالیم که به ما سر می زنید

در جواب بی ریا 1391/02/18 ساعت 09:56

با سلام
هرگز درباره ی کسی که نمی شناسید قضاوت نکنید

نرگس 1391/04/13 ساعت 13:10

چه جالب بود از مطالبت خوشم میاد
داستان آموزنده ای بود باز هم بذار

خواهش می کنم
ممنون که سر زدی

نوید 1391/10/12 ساعت 13:36 http://navid.boj069@yahoo.com

سلامدمت گرم بهترین مطلبی بود که در وبلاگ شما خواندم هم دانشگاهی خوب من

سلام
خواهش میکنم شما لطف دارید.

نوید 1391/10/16 ساعت 12:57 http://navid.boj069@yahoo.com

سلام مطلب خوبی بود بازم از این کار رابکن

سلام
ممنون از نظر شما

morteza 1391/11/21 ساعت 17:14 http://ems90

سلام.از خوندنش واقعا لذت بردم بازم از این مطلبا بزارین

سلام
خواهش میکنم حتما

fatal 1392/04/04 ساعت 09:28

سلام
قشنگ بود

سلام
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد