شرح حال یا ضد حال؟!!

یکی از روزهای شیرین کارآموزی مثل همیشه  از بدو ورودمون به بخش به کار جذاب شرح حال گیری مشغول شدیم. 

استاد ازمون خواست هرکدوممون یه مریضو انتخاب کنیم و من هم که عاشق شرح حال گرفتن بودم (!) عمدا یه مریض ترکمن رو (که ماشالله تعدادشون توی بخش به شمار موهای سر میرسه) ، انتخاب کردم تا به بهونه اینکه زبونشو نمیفهمم از زیر این کار دربرم.

خلاصه رفتم به استاد گفتم.یکی از دوستان که اون موقع کنار استاد وایستاده بود گفت:"من یه کم ترکی بلدم بیا با هم بریم من میشم مترجمت". 

تو دلم بهش کلی بد و بیراه گفتم و به ناچار باهم همراه شدیم.بعد از سلام و احوالپرسی رفتیم سر سئوالات اصلی شرح حال.با این که مترجمم خیلی مبتدی بود و زیاد هم از زبون ترکی چیزی نمی دونست ولی به خوبی میتونست حق مطلبو برسونه و جواب اون خانمو واسه من ترجمه میکرد.دربین سئوالات دوستم ازش پرسید:

"صوب نواخت گلدین؟" (یعنی:صبح کی اومدی؟)

 و اون خانوم با تبسم مبهمی که روی صورتش داشت و ما دلیلشو نمیدونستیم گفت: "آل ته"

ماهم که نمیدونستیم معنی این کلمه چیه هاج و واج به هم نگاه کردیم و زیر لب به هم میگفتیم این چی میگه دیگه؟آل ته یعنی چند؟

خلاصه بعد از کلی فکر و بحث دیدیم مریضمون درحالی که روسریشو جلوی دهنش گرفته تا ما صدای خندشو نشنویم میخواد یه چیزی بهمون بگه.وقتی گوشامونو خوب تیز کردیم فهمیدیم داره میگه شیش!!اون موقع بود که شستمون خبردار شد که این خانوم دوساعته مارو سرکار گذاشته.سریع پرسیدم:"خانوم شما فارسی بلدین؟!!!!!"

اونم خیلی ریلکس گفت "آره"

اون لحظه بود که ما نمیدونستیم بخندیم یا از این که سر کار بودیم ناراحت بشیم.خلاصه با خنده بیمار محترم ماهم کلی خندیدیم.دوستم هم که کلی فسفر سوزونده بود تا بتونه چهار تا کلمه رو کنار هم بچینه و به خاطر دونستن یه زبون خارجه!!! پیش من کلی کلاس گذاشته بود ، حرصش گرفت و رفت پیش استاد و با هیجان همه چیو تعریف کرد. 

خلاصه استادم حسابی به ریشمون خندید و به من با طعنه گفت:  

"تا توباشی که بخوای از زیر کار دربری..." 

نظرات 13 + ارسال نظر
baroon 1392/07/20 ساعت 14:18

سلام
پست یا استاتوس قشنگی بود البته اگه نظرمو قابل بدونید.
جایه خوبی بدیه،اومده بهتون کمک کنه بعد شما تو دلتون بهش بد و بیراه گفتین.
این روزا حسم قشنگ نیست،حوصله خودمو هم ندارم، کمتر میام نت،ببخشید اگه دیر مزاحمتون میشم.
واقعا ببخشید خانم شریف
ب امید خوشحالی همه مخصوصا شما و دوستان
تنکس الات
تو اون وبتون هم نمیشه نظر گذاشت

سلام ممنون نظرتون واسم محترمه...درمورد بد و بیراهم اون لحظه حقش بود (البته خودش بیچاره نمیدونست من دارم بهونه میارم)
خدا بد نده!!!
خواهش میکنم.وب خودتونه هروقت دوس داشتین بیاین.
یور ول کام...

سمانه 1392/07/20 ساعت 14:24

خدایی کلی خندیدم

بله اون روز شاهد گل کاشتنتون بودیییییییییییییییییییم

مرسی خیلی باحال بود سفیده جونم

دوست عزیز از شادی شما بسی مشعوفیم...
قربونت عزیزم کار آموزی بدون باغبونی که صفا نداره...

مژده 1392/07/21 ساعت 22:16 http://www.majnon.blogfa.com

سلام .سایت خیلی باحالی دارین. خوشحال میشم به سایت من سر بزنید و نظر بدین.

سلام عزیزم مرسی باشه حتما

.... 1392/07/22 ساعت 22:29 http://birjand-ems90.blogfa.com/


چه جالب ماهم همینجور کیسی تقریبا داشتیم ولی خیلی حال کردیم...
بهمون سر بزنید ماهم سر میزنیم
فعلا...

مرسی که اومدین باشه حتما سرمیزنیم

بهاره 1392/07/23 ساعت 11:41

دلم براتون تنگ شده

بهاره سبزواری تویی؟منم دلم برات 1ذره شده عزیزم

فروغ 1392/07/24 ساعت 10:14 http://mamayii.blogfa.com

سلام خیلی باحال بود ولی اکثریت فارسی هم بلدن.من که اصلا باشرح حال گیری حال نمیکنم

سلام عزیزم نه بابا اتفاقا دیروزش 1مریض دیگه داشتیم که هیچی فارسی نمیفهمید البته مریض من نبود وگرنه بازم..

ما هم این ترم میریم واسه شرح حال گیری

حسابی خوش بگذره...

کریم 1392/08/01 ساعت 13:40

تا تو باشی تنبلی نکنی

بله؟!!!!

مژگان 1392/08/03 ساعت 01:32

اولا این چه فونتیه! چشام ک کور شد...!
دوما من ک ب استاد نگفتم میخواستی از زیر کار در بری ک بگه دفه آخرت باشه،
میخوای خاطره ترم 2 رو آپ کنم؟؟؟

ولی خداییش کیس های ترکمنمون واقعا باحوصله و صبورن.تو این مدت متوجه اخلاق خوبشون نسبت به بقیه شدم.

اولا سلام دوما چشم فونتو درست میکنم. سوما من که خاطره (آتو) خاصی با تو ندارم.نامردی اگه اونو آپ نکنی آره خداییش موافقم...

زهرا 1392/08/04 ساعت 15:27

بعد از گذشت چند روز از این خاطره دوباره امروز خوندمش با وجود تکراری بودنش برام خیلی خنده دار بود..... مرسی سپیده جون..........

خواهش میکنم یاد بگیرید شماهم بیاین تو کار...
آره واقعا اون روز خیلی خندیدیم...

با کمی تأخیر...
فرارسیدن فصل پائیز را
به هر آن کس که زیر باران چتر می بندد تبریک گفته
و خزانی به دور از فراق برایتان آرزومندیم.....
[گل]

ممنون پاییز شماهم مبارک...

سید 1392/09/05 ساعت 15:40 http://bojnord1400.blogfa.com/

سلام زیباترین وماندگارترین مطالب دروبتون خاطرات شماخواهدبود.الهی تاقیامت زنده باشید

سلام ممنون شماهم همینطور.
بله حق باشماست خاطرات همیشه باارزشن...

عابد 1392/09/12 ساعت 17:16

سلام. پست قشنگی بود خیلی واس منم اتفاق افتاده واس من بر عکس بودش من رفتم فارسی شرح حال گرفتم زنه ترکمنه بنده خدا نمیفهمید از بغلیش میپرسیداخرین سوالمو ترکمنی پرسیدم بنده خدا مونده بود چی بگه با تعجبی عجیب برداشت گفت ترکمن من !!!!! یعنی ترکمنی گفتم اره
نمیدونم دگ هر چی تو دلش گفته بهم دگ گفته !!!!
راراستی زبان ترکمن زبان خارجه نیست اوکی
بعدشم از مژگان خانم تشکر میکنم برعکس بقیه نکات خوب رو دقت کردن مرسی
موفق باشید

سلام ممنون خاطره شماهم جالب بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد